محل تبلیغات شما

اسیر شده بود

15سال بیشتر نداشت؛ حتی مویی هم در صورتش نبود.

سرهنگ بعثی اومد یقه شو گرفت، کشیدش بالا

گفت: اینجا چه کار میکنی؟

حرف نمی زد

سرهنگ بعثی گفت: جواب بده

گفت: ولم کن تا بگم

ولش کرد.

خم شد از روی زمین یک مشت خاک برداشت، آورد بالا

گفت: اینجا خاک منه، تو بگو اینجا چه کار میکنی؟

سرهنگ بعثی خشکش زده بود . . .

آن یک نصف لیوان آب...

جواب اسیر نوجوان ایرانی به سرهنگ بعثی...

وقتی عشق عقل را به چالش کشید...

بعثی ,سرهنگ ,خاک ,کار ,بالاگفت ,جواب ,سرهنگ بعثی ,اینجا چه ,چه کار ,بالاگفت اینجا ,برداشت، آورد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

taghvaschool سردار سلیمانی maskh فروش امپلیفایر